۳۰۰ هزار هکتار بیابان جدید، پیامد عقب نشینی نگین فیروزهای آذربایجان
نماینده ستاد احیا در استان با اشاره به اینکه بیماریهای ریوی، چشمی، پوستی و فشار خون در حال افزایش است، تصریح کرد: شواهد اولیه حاکی از افزایش سرطان در حوزه دریاچه اورمیه است. وی با بیان رشد بیابان زایی دراین استان، گفت: اطراف دریاچه اورمیه 100 هزار هکتار به صورت جدی و 300 هزار هکتار بیابان به صورت نسبی ایجاد شده است. این وضعیت همانند دایناسوری خفته است که بعد از سالها از خواب بیدار شده و در حال تکاندن خود است.
دریاچه اورمیه در شمال غرب ایران و حد فاصل آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی قرار دارد. سالها پیش رنگ آن آبی و امروز سفید شده به عبارتی در کما به سر میبرد. این بیوگرافی کوتاهی از دریاچه اورمیه است، دریاچهای زخم خورده که همچنان مغرور و به امید حیات پابرجاست.
سفر به روستای «مقیطالو»
وارد جاده فرعی منتهی به روستای «مقیطالو» میشویم. در حوالی این روستا در دریاچه کمی آب وجود دارد، اما اهالی خبر دادهاند که عصرها بوی بدی از دریاچه در روستا میپیچد که آنان را آزار میدهد. به روستا که میرسیم، وجود خانههای متروکه و سکوت حکمفرما بر روستا غافلگیرمان میکند، موضوعی که در روستاهای آذربایجان غربی کمتر به چشم میخورد. در کوچهها کسی را پیدا نمیکنیم و بهناچار مقابل یکی از خانهها توقف کرده و در میزنیم، مردی به استقبالمان میآید، خود را معرفی میکنیم و بیمقدمه سر اصل مطلب میرویم.
وی میگوید: از ابتدا ساکن این روستا هستم. شاید باورتان نشود، اما سالها پیش اتوبوس از این روستا مردم را به شهر میبرد و بازمیگرداند. حق داشت که میگفت شاید باور نکنید، دور و برمان را که دوباره نگاه میکنیم چند خانه بیشتر باقی نمانده، مغازهای هم وجود نداشت و تنها گرما و بوی نامطبوع بود.
وی اشاره میکند که یکی دیگر از روستائیان که محصول گوجه فرنگی کاشته،
گفته که دیگر محصولاتش به خاطر پراکنده شدن نمک روی آنها، کیفیت سابق را
ندارد. با وی خداحافظی کرده و دوری در کوچه پس کوچهها میزنیم تا بتوانیم
با فرد دیگری هم گفتوگو کنیم، اما کسی را پیدا نمیکنیم. تصمیم به بازگشت
میگیریم که به ناگاه در خروجی روستا با ۲ زن میانسال و پیر برخورد
میکنیم که در سایه دیواری روی پلهای نشسته و در حال صحبت هستند. نزدیک
شده و ضمن معرفی خود سر صحبت را باز میکنیم.
زن میانسال میگوید: چند روز قبل روی تپهای که با انگشت به آن اشاره میکند آتش سوزی رخ داد، اما طوفان گرد و خاک ونمک مانع دیده شدن آتشسوزی از سوی روستائیان شد و آنان نتوانستند بموقع آن را مهار کنند. وی در لابه لای صحبتهایش به این مسأله هم اشاره میکند، که چند وقتی است پوست دست و صورتشان دچار سوزش میشود. نکته جالب دیگری که در گفتوگو با این ۲ زن به آن برخوردیم این بود که هر دوی آنان به ادعای خودشان سواد نداشتند، اما برنامههای رادیو و تلویزیون شبکههای محلی درباره دریاچه اورمیه را پیگیری میکردند و میگفتند اگر فکری برای احیای دریاچه نشود دیگر امکان زندگی برای مردم اطراف آن وجود نخواهد داشت.
سرسبزی روستای «جبل» در دل نمک
بر اساس برنامه به سوی روستای «جبل» حرکت کردیم. مسیر منتهی به آن آنقدر سرسبز و زیبا بود که کمی دلمان را وا کرد، اما همچنان این نگرانی را داشتیم که چند سال بعد و در صورت خشک شدن کامل دریاچه اورمیه آیا این سرسبزی وجود خواهد داشت؟ به ورودی روستای جبل که میرسیم انگار گوشهای از بهشت است. زمینهای سرسبز و آباد که غالباً صیفی جاتی مانند گوجه فرنگی در آن کاشته شده است. روستای جبل از روستاهایی است که بیشترین تهدید را به خاطر طوفان نمک احساس میکند. جاده را از داخل روستا به سوی دریاچه پیش میگیریم. به یکباره از بهشتی برین به جهنمی شور میرسیم، انگار که به جشن نمک دعوت شده باشیم. این بار ترس را با تمام وجود احساس کردیم. جرأت پیاده شدن از خودرو نداشتیم؛ انگار تلخی حقیقت در جلوی چشمانمان خودنمایی میکرد.
پیگیری مشکلات روستا
برای شنیدن مشکلات روستای«جبل» به سراغ «علی راسق» از اعضای شورای روستا رفتیم و وی از اینکه ما پیگیر مشکلات روستائیان هستیم ابراز خوشحالی کرد. وی به درختان گردویی اشاره میکند که دیگرهیچ محصولی روی آنها وجود ندارد و برگهایشان خشکیده و میگوید: این کمترین مشکل روستائیان از طوفان نمک است.
روستای «حاجی بابا قره گوزلو»
روستای آخری که به آنجا رفتیم روستای«حاجی بابا قره گوزلو» بود. مسیر
این روستا کمی بیش از آنچه فکر میکردیم طول کشید. طبق برنامه ریزیای که
کرده بودیم باید ساعت ۷ عصر در این روستا حاضر میشدیم تا از کلاس آموزشی
که برای روستائیان برگزار میشد گزارشی تهیه کنیم، کمی با تأخیر رسیدیم.
قبل از حضور در مسجد که معمولاً محل برگزاری این گونه کلاسها در روستاهاست
انتظار آنرا داشتیم که به علت فصل کار کشاورزان، تعداد کمی در جلسه حاضر
باشند که همین اتفاق هم افتاد. تنها ۸ نفر در کلاس حضور داشتند و گوش به
حرفهای مهندس کشاورزی که از شهر آمده بود میدادند.
مهندس جوان سعی داشت همه چیز را به روستائیان بگوید که هرچه قدر هم برای
نوسازی شبکه آبیاری زمین هایشان هزینه کنند باز هم سود کردهاند.
آشکار شدن طوفانهای نمکی
با همه این تفاسیر به سراغ «هادی بهادری» نماینده مجری طرح احیای دریاچه
اورمیه در آذربایجان غربی رفتیم تا نظرات وی را در این باره جویا شویم.وی
گفت: شواهد طوفانهای نمکی امروز دیگر برای ما و مردم آشکار شده است. در
روستاهای اطراف دریاچه مردم فیلم هایی را از این طوفانها ضبط کرده و به
ستاد احیای دریاچه اورمیه فرستادهاند.
به گفته بهادری، این تازه اول کار است، بطوری که در منطقه غرب دریاچه به
سمت بخش «انزل» این مسأله بشدت جدی است و تپههای شنی به سمت غرب دریاچه در
حال حرکت و در حال رسیدن به جاده سلماس است.
وی با اشاره به اینکه بیماریهای ریوی، چشمی، پوستی و فشار خون در حال
افزایش است، تصریح کرد: شواهد اولیه حاکی از افزایش سرطان در حوزه دریاچه
اورمیه است. رئیس ستاد احیای دریاچه اورمیه در آذربایجان غربی با بیان رشد
بیابان زایی دراین استان، گفت: اطراف دریاچه اورمیه ۱۰۰ هزار هکتار به صورت
جدی و ۳۰۰ هزار هکتار بیابان به صورت نسبی ایجاد شده است. این وضعیت
همانند دایناسوری خفته است که بعد از سالها از خواب بیدار شده و در حال
تکاندن خود است.
بهادری با اشاره به اینکه به دریاچه اورمیه سالها بیاحترامی شده، تصریح
کرد: سالیان گذشته روستائیان دامهای خود را به اطراف دریاچه میبردند یا
جوانها در آنجا به خودرو سواری میپرداختند که به منظور جلوگیری از شل شدن
و پراکنده شدن نمکها باید جلوی این کارها گرفته شود. همچنین اداره کل
محیط زیست نیز در مساحت ۳۰۰ هکتاری در حال تثبیت شنهای روان است.
هادی پناهی - روزنامه ایران