هارای نیوز

خبری - تحلیلی

دکتراکبراعلمی : وقتی ثروت و قدرت در انحصار یک گروه باشد فرجامش فساد است

+0 به یه ن / بپسند
دکتراکبراعلمی:
وقتی ثروت و قدرت در انحصار یک گروه باشد فرجامش فساد است


در هیچ کشوری دیده و یا شنیده نشده که در آن اختلاس هائی با ارقام نجومی 3000 و یا 25 هزار میلیارد تومانی رخ داده باشد و آنچنان که باید آب از آب هم تکان نخورد. پس یک جای کار می لنگد؛ یا ارزش ها و باورهای ما ناکارآمد و پاسخگو نیست، یا عملکرد مسئولان و مجریان مختلف نادرست بوده است و یا اینکه سیستم موجود دارای مشکلاتی است و یا تلفیقی از این سه.تجربه کشورهائی مانند ...

 

اشاره: دکتر اکبر اعلمی نماینده پیشین مردم تبریز در مجلس ششم و هفتم ،از جمله چهره های فعال عرصه سیاست است. شیوائی بیان و صراحت لهجه ایشان را بعنوان یک شخصیت محبوب و دوست داشتنی در میان مردم مطرح کرده است.آنچه در ذیل می آید ماحصل گفتگوی اختصاصی نوید آذربایجان با وی پیرامون مسائل داخلی کشور، مشکلات اقتصادی ، مذاکرات هسته ای، فسادهای کلان اقتصادی و ... می باشد که به لجاظ اهمیت از نظر خوانندگان می گذرد. سرویس گفتگوی نویدآذربایجان

 بیش از 18 ماه از روی کار آمدن دولت دکتر روحانی می گذرد اگر بخواهیم یک ارزیابی فراجناحی از عملکرد ایشان در عرصه های سیاسی، اقتصادی و روابط خارجی داشته باشیم نظرتان در این خصوص چیست؟

تنها تفاوت عمده دولت روحانی با دولت احمدی نژاد در این است که در دولت روحانی فضای کشور کمی بدون تنش و آرام شده و مردم هر روز صبح که بیدار می شوند یک خبر ناخوشایند از رفتارهای نامعقول و دور از شئونات و تدبیر رئیس دولت دریافت نمی کنند. اما از حیث اقتصادی تفاوت محسوسی به چشم نمی خورد و اسب سرکش تورم نیز همچنان به پیش می تازد و بر گرده قشر فقیر و متوسط جامعه فشار وارد می سازد و فاصله شدید طبقاتی بیداد می کند.

مضافا بر این آقای روحانی در ایام تبلیغات ریاست جمهوری وعده هائی را به مردم داده بود که متاسفانه باوجود سپری شدن بیش از 18 ماه از زمان به قدرت رسیدن هنوز به هیچیک از آنها عمل نکرده است.

از طرفی اگر آقای احمدی نژاد در اولین دوره ریاست جمهوری خود همه اهتمام خود را صرف کسب شهرت بیشتر به هرقیمتی از جمله در افتادن با دنیای غرب کرده بود، تجربه 18 ماه گذشته پس از روی کار آمدن دولت آقای روحانی نشان می دهد که وی چشم امید به خارج دوخته و لذا برگ برنده خود در سیاست داخلی را در بهبود روابط با دنیای غرب و در راس آن آمریکا می بیند و به همین دلیل نیز بخش وسیعی از انرژی خود را صرف بهبود روابط خارجی کرده است.

رویکرد احمدی نژاد و عقبه او خسارات فراوانی به منافع ملی ما زده است که جبران آن با تحمل هزینه های هنگفتی همراه خواهد بود. رویکرد روحانی یعنی متمرکز شدن در سیاست خارجی بعنوان تنها راه حل نجات کشور هم یک اشتباه فاحش است و مادامی که سیاست داخلی ترمیم و بهبود نیافته است دل بستن به بهبود روابط خارجی پایدار و در نتیجه توسعه اقتصادی در ایران توهمی بیش نیست.

به عبارت دیگر سیاست خارجی ما کم و بیش متاثر از سیاست داخلی و روابط و مناسبات حاکمیت با شهروندان خود می باشد و تا زمانی که رابطه بین حکومت و مردم اصلاح نشده و سطح رضایتمندی مردم افزایش نیافته است، روابط ما با دنیای خارج هم هرگز مطلوب نخواهد شد مگر این که مانند کشورهای استبدادی به دنیا باج داده و از منافع ملی خود هزینه نمائیم.

           منظورتان از بهبود سیاست داخلی و تاثیر آن در سیاست خارجی چیست؟

 

بهبود سیاست داخلی در یک کلمه یعنی اجرای کامل همین قانون اساسی موجود. یعنی اجرائی شدن کامل دو اصل 6 و 56 قانون اساسی و حاکمیت یافتن کامل مردم بر سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود و اداره شدن کشور با اراده و خواست مردم از طریق برگزاری انتخابات واقعی و احترام قائل شدن حاکمیت به حق انتخاب شدن و انتخاب کردن که مورد تاکید واضعان قانون اساسی بوده است.

بخش وسیعی از فشارهایی که در 35 سال گذشته و بویژه در یکی دو دهه اخیر متوجه کشورمان بوده است ناشی از روابط و مناسبات داخلی است. بعنوان مثال اگر بجای اقتدارگرائی، جمهوریت به مفهوم واقعی آن با همه ارزش های ارکان و ارزش های خاص خود در کشور حاکم بود و مردم آزادانه در تعیین سرنوشت خود مشارکت می کردند و احزاب و مطبوعات آزادنه عمل می کردند و مجلسی مرکب از نمایندگان واقعی مردم داشتیم و سیاست خارجی ما نیز بر پایه خواست و اراده واقعی مردم استوار می شد شما مطمئن باشید که ما امروز مشکلی بنام حقوق هسته ای نداشتیم و ملت ایران برای دستیابی به آنچه که حقوق مسلم هسته ای خوانده می شود ناچار به پرداخت هزینه های هنگفت سیاسی و اقتصادی نبودند. و در صورت استقرار جمهوری به مفهوم واقعی آن و محترم شمرده شدن حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود و برگزاری انتخابات آزاد، اساسا پدیده ای مثل احمدی نژاد هرگز نمی توانست رئیس جمهور شود تا در اثر اجرائی شدن منویات نادرست او و عقبه اش، کشورمان این چنین با بحران های سیاسی و اقتصادی مواجه شود.

بعنوان یک حقوقدان و فردی که سال ها در مجلس بودید آسیب هائی که احمدی نژاد از نظر اقتصادی و سیاسی و روابط خارجی  درطول 8 سال ریاست جمهوری خود برجای گذاشته است تا چه حدودی دولت روحانی قادر است نسبت به ترمیم آن مبادرت کند؟

اگر وضع کنونی اقتصاد و شاخص های کلان اقتصادی و ارزش پول ملی و سطح رفاه قشر متوسط جامعه را مدنظر قرار داده و آنرا با درآمدهای هنگفت و بی سابقه دوران احمدی نژاد که حدود 570 میلیارد دلار آن مرهون صادرات نفتی و ناشی از افزایش بی سابقه قیمت نفت بوده است مقایسه نمائیم و این واقعیت را هم در نظر بگیریم که بیش از نیمی از کل درآمدهای نفتی ایران در 35 سال گذشته در 8 سال دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد تحقق یافته و تنها در این دوره، درآمدهای نفتی حدود 30 درصد بیشتر از سه دولت قبلی او بوده است، آنگاه با یک حساب سرانگشتی می توان به پیامدهای ناشی از عملکرد و میراث اقتصادی برجای مانده از دوران حکومت احمدی نژاد و عقبه او پی برد. در بعد سیاست خارجی هم اگر فرجام تحریم ها و فرصت سوزی های ناشی از آن را در نظر بگیریم و اینکه دولت روحانی در 18 ماه گذشته با صرف هزینه های فراوان از جیب ملت تلاش می کند تا موقعیت جمهوری اسلامی را به شرایط و موقعیت قبل از به قدرت رسیدن احمدی نژاد و حاکمیت یکپارچه اصولگرایان بر سرنوشت کشور بازگرداند که در صورت موفقیت به معنای نقطه سرخط خواهد بود، آنگاه می توان از عمق نتایج سیاست خارجی تهاجمی دوران احمدی نژاد واقف شد!

البته بنده برخلاف دیگران در این باره تنها احمدی نژاد را مقصر نمی دانم زیرا او وسیله ای برای اجرائی شدن منویات آندسته از اقتدارگرایانی بود که دستکم در دوره اول ریاست جمهوری وی با همه توان خود و مایه گذاشتن از مقدسات، به حمایت از او پرداخته و وی را در گرفتار شدن در «هاله نور»خیالی و سایر توهماتش یاری رساندند.

شما بعنوان نماینده تبریز در دورهای ششم و هفتم مجلس، پیگیر بسیاری از مسائل مبتلابه جامعه بودید از جمله اینکه مطرح می نمودید «پول نفت کجا می رود»؟ و یا یک گروه 200 نفری کشور را در اختیار دارد و جامعه ایرانی را در گروگان خود درآورده است» و ..... پیگیری های شما به کجا انجامید؟

بنده بعنوان یکنفر از حدود 290 نماینده مجلس مامور به انجام وظایف و تکالیف نمایندگی بودم نه نتیجه آن و به همین سبب نیز در طول 8 سال دوران نمایندگی خود همه توان خود را صرف آن نمودم. ارائه طرح های مختلف، مخالفت و موافقت با طرح ها و لوایح مطرح شده در مجلس، ایراد دهها نطق متفاوت که موضوع و انگشت اشاره هریک از آنها معطوف به مسائل گوناگون و مبتلابه جامعه بود، بیش از 150 بار فراخواندن وزرای مختلف به مجلس جهت پاسخگوئی در مورد نابسامانی ها و ناهنجاری های ناشی از ضعف و یا سوءعملکرد هریک از دستگاه های ذیربط و دادن صدها تذکر قانونی به روسای جمهور و وزرای وقت، انجام دهها سخنرانی ها در مجامع مختلف و صدها مصاحبه با رسانه های کشور در باب مسائل متنوع در راستای وظایف نمایندگی و به منظور بهبود اوضاع انجام گرفته بود.

قهرا از یک نماینده در یک مجموعه 290 نفری نمی توان انتظار داشت که معجزه کند مضافا بر این که نماینده قانونگذار و ناظر بر اجرای حسن قوانین است و نه مجری که بتوان از او انتظارات یک رئیس جمهور و یا وزیر را داشت. اما یکی از نتایج حضور امثال بنده در مجلس و عملکردمان این بوده که کم و بیش به دیگران هم این جسارت را داده تا اسرار مگو را بیان و گاه و بیگاه به مسائلی اشاره نمایند که 13-10 سال قبل ما مطرح و پیش بینی کرده بودیم.

آیا هنوز هم معتقدید که کشور در اختیار یک کلکسیون 200 نفری است؟

البته در طول سال های پس از ایراد نطق مورد اشاره شما که در آن به گروگان گرفته شدن ملت ایران توسط یک کلکسیون 200 نفره اشاره شده، با خارج شدن تعدادی از این افراد، تعداد و ترکیب کلکسیون تاحدودی تغییر کرده است اما همچنان معتقدم که از ابتدای انقلاب به این سو همواره آشکار و نهان یک گروه محدود بصورت الیگارشی کشور را اداره می کنند و با توجه به سازوکاری که در سیستم تعبیه شده قدرت میان این افراد دست به دست می گردد.

اگر به روسای جمهور و ترکیب کابینه های آنان و همچنین ترکیب نمایندگان مجالس شورای اسلامی، روسای قوه قضائیه و سازمان های وابسته، مجالس خبرگان رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، شورای انقلاب فرهنگی، احزاب شاخص در طول 35 سال گذشته توجه کنید متوجه خواهید شد که تصمیمات مهم توسط همین گروه خاص اتخاذ می شود و بازنشستگی هم ندارند.

رسانه های کشور هم در انحصار همین افراد است و تصاویر صفحه اول آنها به این افراد اختصاص دارد و هر رتب و یابسی را که می گویند به تیتر اول تبدیل می شود و از همین طریق هم به نفع آنها جریان سازی می شود بگونه ای که بجز آنها کسی صلاحیت عهده دار شدن مصادر عالی در کشور را ندارد.

آیا بروز فسادهای اقتصادی که کشور به آن مبتلا و درحال گسترش است، ریشه در گذشته و عملکرد همین افراد دارد یا علل و عوامل دیگری در آن دخیل بوده است.

ببینید عده ای مدعی هستند که جمهوری اسلامی ام القری کشورهای اسلامی است. باتوجه به فیلتری بنام شورای نگهبان،ادعا می شود که بهترین مسلمان ها در مصدر امور قرار گرفته اند. ادعا می شود که قوانین موجود مطابق با قوانین شریعت و بهترین قانون هاست. همچنین ادعا می شود که این کشور به امام زمان تعلق دارد و هیچ کشوری بجز خود را کشور و دولت اسلامی نمی دانیم. با این وصف طبق آماری که هر ساله سازمان شفافیت بین‌الملل در مورد فساد در کشورهای دنیا منتشر می کند، از بین 180-170 کشور رتبه ایران از حیث فساد همواره نزدیک به کشورهائی مثل سومالی و سودان و در جایگاه  140-160 در نوسان بوده است. این درحالیست که کشورهای اسکاندیناوی مانند دانمارک و سوئد و نروژ که فاقد ارزش های مورد نظر ما هستند، از این حیث در رتبه های اول قرار داشته اند.

در هیچ کشوری دیده و یا شنیده نشده که در آن اختلاس هائی با ارقام نجومی 3000 و یا 25 هزار میلیارد تومانی رخ داده باشد و آنچنان که باید آب از آب هم تکان نخورد.

پس یک جای کار می لنگد؛ یا ارزش ها و باورهای ما ناکارآمد و پاسخگو نیست، یا عملکرد مسئولان و مجریان مختلف نادرست بوده است و یا اینکه سیستم موجود دارای مشکلاتی است و یا تلفیقی از این سه.

تجربه کشورهائی مانند دانمارک و نروژ نشان می دهد که برای نیل به یک جامعه مطلوب الزاما لازم نیست که همه ناچار به اجرای  برخی قوانین  باشند بلکه در یک سیستم مشابه با آنچه که در کشورهای مذکور وجود دارد می توان فساد اقتصادی را به حداقل و نزدیک به صفر رساند.

بنظر شما در ایران مشکل، ناشی از کدامیک از سه عاملی است که به آن اشاره کردید؟

اسلامی که ما می شناسیم حتی سوءاستفاده از یک شمع بیت المال و ظلمی در حد دانه برگرفتن از دهان یک مور و تضییع حق یک نامسلمان تا چه رسد به حق مسلمان را برنمی تابد و در برابر آن بشدت حساسیت نشان می دهد و لذا شخصا بر این باورم که مشکل از ناحیه باورها و ارزش های دینی ما نیست و باید مشکل را در نوع سیستم و عملکرد مسئولان جستجو کرد. سیستمی که منتقد و مصلح را دفع و متملق و مفسد را جذب نماید، آن سیستم معیوب و ناکارآمد و حاصلش وضع موجود است.

به بیان صریحتر بنده معتقدم که فساد نهادینه شده و رو به گسترش در کشور نتیجه ناکارآمدی سیستم و در نتیجه خروجی آن، مجریان آن عملکرد همه کسانی است که در 35 سال گذشته در مصدر امور بوده اند. چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا هم ندارد. تردید نکنید در کشوری که در تیول اراده یک گروه خاص باشد و ثروت و قدرت و سایر منابع قدرت نظیر سازمان و رسانه در انحصار آنان قرار گیرد و بدتر از آن همیشه در حاشیه امنیت باشند و به کسی پاسخگو نباشند، فرجامش فساد است.

وقتی که اداره و اختیار نهادهای نظارتی مانند مجلس، قوه قضائیه و سازمان بازرسی و دیوان عدالت اداری و رادیو تلویزیون و مطبوعات محدود به یک گروه خاص باشد و نمایندگان مورد نیاز مردم برای ورود به مجلس ناگزیر به عبور از فیلترهایی باشند که یک گروه خاص متصل به منابع قدرت و ثروت تعبیه کرده اند و رسانه ها تنها مفاسدی را منتشر کنند که به منافع یک گروه خاص در تعارض نباشد

اخیرا رحیمی معاون اول احمدی نژاد به تحمل چند سال زندان و بازپرداخت میلیاردها تومان اختلاس و جریمه محکوم شد. در سال 1388 تعداد 210 نفر از نمایندگان مجلس طی نامه ای از احمدی نژاد از این حسن انتخاب و انتصاب تقدیر و تشکر کردند. بنظر شما اینگونه رفتارهای نمایندگان در حمایت از فردی که بعضی ها حتی به این انتصاب انتقادهائی داشتند چه تاثیرات سوئی می تواند در جامعه برجای گذارد؟

باتوجه به نوع حکومت و رویکرد آن، اولین تاثیر سوء آن سست شدن باورهای مذهبی مردم است که درحال حاضر همچون ملاتی باعث همبستگی و پیوستگی عناصر تشکیل دهند جامعه شده است.

گرچه فسادهائی از نوع عملکرد رحیمی؛ اولین و آخرین و یا حادترین نوع فساد در جمهوری اسلامی نیست و در دولت های قبل از احمدی نژاد هم با شدت و ضعف کمتر و یا بیشتری رخ داده است، اما پیامدهای فساد در دولت احمدی نژاد  آن متفاوت با سایر فسادهاست زیرا هرچند همه دولت های قبل هم دولت کریمه اطلاق می شدند و حتی مخالفت با هاشمی، هم دشمن پیغمبری نامیده می شد، اما تا قبل از دولت احمدی نژاد، هیچ دولت و رئیس جمهوری مانند احمدی نژاد و دولتش با مقدسات پیوند نخورده بود و برای اولین بار بود که یک فرد عادی مثل احمدی نژاد را به امام زمان و پیغمبر  گره زده و انتخاب شدنش را مرهون اراده معصومین معرفی و عنوان پاکترین دولت را باو نسبت دادند.

مادامی که ورود به مجلس به شکل کنونی است، انتظار گسترش فساد و نوشتن نامه های آنچنانی در حمایت از امثال احمدی نژاد امری دور از انتظار نیست.

یکی از نشریات در مورد تعهد گرفتن شما از رحیمی و اعتراضتان به او بخاطر مقایسه احمدی نژاد با پیامبر اسلام نوشته بود در این باره توضیح می‌دهید.

وقتی که آقای رحیمی از سوی اصولگرایان مجلس هفتم و با لابیهای گسترده امثال آقای باهنر بعنوان ریاست دیوان محاسبات به مجلس معرفی شد با توجه به شناختی که از رحیمی داشتم و با علم به اینکه دراثر لابی های باهنر و دوستانش وی به ریاست دیوان منصوب خواهدشد برای وادار ساختن ایشان به انجام وظایف قانونی اش در سمت ریاست دیوان محاسبات، متنی را با امضای خود وحجتالسلام دکتراحمدی نماینده وقت تهران درمجلس خطاب به رحیمی و دادستان پیشنهادی دیوان نوشتم و از او تعهد گرفتم که پس ازانتخاب شدن بعنوان ریاست دیوان عدالت را مراعات و با فساد مقابله نماید. وی هم ضمن دادن قول شفاهی به بنده و دکتراحمدی،تعهدنامه کتبی را هم امضا کرد.

ضمنا پس از اینکه رحیم یچاپلوسی و خودشیرینی بنفع احمدی نژاد را به اوج خود رسانده وبه نقل از یک مرد سوری مدعی شد اگر پس از پیامبراسلام بنا بود پیامبر دیگری ظهورکند،آن احمدی‌نژاد بود،بنده و آقای نورالدین پیرموذن نخستین افرادی بودیم که طی تذکری تند در مجلس هفتم به این اظهارات موهن وی واکنش نشان داده و ازحداد عادل ریاست وقت مجلس خواهان برخورد با او و حفظ شان مجلس شدیم.

اخیرا از طرف آقای روحانی بحث رفراندوم مطرح شد که از سوی برخی نمایندگان اصولگرا با انتقاداتی مواجه شد. بنظر شما علت طرح این بحث از طرف روحانی و اساسا علت مقاومت و جوسازی برخی اصولگرایان چیست؟

ببینید طبق قانون اساسی رئیس جمهور مجری و پاسدار قانون اساسی است و طبق سوگندی که در برابر قران یاد کرده متعهد به اجرای این قانون می باشد. علاوه بر این همچنان که اشاره شد آقای روحانی در ایام تبلیغات ریاست جمهوری وعده هائی هم به مردم داده است که جزء تعهدات شرعی و قانونی او محسوب می شود. یکی از این وعده ها رفع تحریم ها و حل مشکلات اقتصادی ظرف 100 روز بوده است. اکنون 18 ماه از زمان به قدرت رسیدن او می گذرد و در امور معیشتی و مسائل هسته ای اتفاق و گشایش خاصی رخ نداده است که جزئی از آن می تواند ناشی از حاکمیت دوگانه در کشور است.

 اصل 59 قانون اساسی که شوربختانه در 35 سال گذشته هنوز فرصت اجرائی شدن را نیافته است یکی از راه های قانونی برای فائق آمدن بر مشکلات موجود از طریق مراجعه به مردم است زیرا هر شخص و گروهی عملکرد و تصمیمات خود را به مردم نسبت می دهد.

از طرفی آقای روحانی بعنوان دانش آموخته حقوق نیک می داند که اجرائی شدن اصل 59 قانون اساسی و اعمال قوه مقننه از طریق همه پرسی مستلزم ارائه پیشنهاد رئیس جمهور یا یکصد نفر از نمایندگان مجلس شورای
اسلامی و تصویب حداقل دو سوم مجموع نمایندگان‌ مجلس شورای اسلامی انجام خواهد شد.تصویب دوسوم مجموع نمایندگان یعنی همراهی بیش از 180 نماینده فعلی با رئیس جمهور که با توجه به ترکیب مجلس و رویکرد حکومت نسبت به آنچه که خواست روحانی است درحال حاضر امری نزدیک به محال است زیرا اگر چنین عزمی در حاکمیت وجود داشت، اساسا مساله همه پرسی موضوعیت نمی یافت و آقای روحانی در اثر تعامل با حاکمیت آنرا به منصه ظهور می رساند.

بنابراین طرح چنین موضوعی از سوی آقای روحانی بیش از اینکه یک سیاست واقعبینانه باشد شبیه سیاست های احمدی نژاد و نوعی فرافکنی و سلب مسئولیت از خود و توپ مشکلات را به زمین حریف انداختن بشمار می رود.

عدم ارائه پیشنهاد رسمی همه پرسی از سوی رئیس جمهور به مجلس ، درستی این تحلیل را تائید می کند درغیر این صورت اگر روحانی واقعا عزم خود را برای استفاده از ابزار قانونی همه پرسی جزم کرده بود انتظار می رفت به عنوان نخستین گام، پیشنهاد خود را طی لایحه ای بصورت رسمی به مجلس ارائه کند.

دورنمای مذاکرات هسته ای تیم روحانی را چگونه ارزیابی می کنید؟

دست یابی جمهوری اسلامی ایران به دانش هسته ای یک واقعیت بازگشت نا پذیر است و کشورهای قدرتمند هسته ای چاره ای جز پذیرش این واقعیت و تعامل مثبت وسازنده با آن ندارند.لذا بنظر میرسد که غرب نیز با قبول این واقعیت،اینک در مذاکرات پیش رو با نمایندگان جمهوری اسلامی ایران تمام تلاش خود را معطوف به حصول اطمینان از صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای و کند کردن برنامه های هسته ای کشور مان و افزایش زمان فرایند تولید احتمالی بمب اتم کرده است. به همین دلیل درحال حاضر اختلافات اساسی میان جمهوری اسلامی وغرب نوعا معطوف به تعداد سانتریفیوژهائی است که کشورمان دراختیار دارد.

از طرفی نیاز شدید مردم ایران به گردش چرخه زندگی خود وخارج شدن از مرحله امنیت وعقب نماندن هرچه بیشتر ازغافله رشد و توسعه جهانی و تبدیل ظرفیتهای فراوان بالقوه خویش به فعل و شکوفائی اقتصادی جهت فائق آمدن بر مشکلات اقتصادی فراوانی که با آن دست و پنجه نرم می کند هم یک واقعیت است که بنظر می رسد انگیزه لازم برای تجدید نظر در تصمیم گیریهای مقامات کشور مان در رابطه با غرب را فراهم کرده است.

بنابراین در حال حاضر گرچه هر دوطرف بر روی خواسته های حداکثری خود اصرار میورزند وهمین امر مانع از حصول فوری یک توافق مرضی الطرفین شده است اما دلایلی وجود دارد که نشان می دهد چشم انداز مذاکرات هسته ای و روابط میان جمهوری اسلامی وغرب و درراس آنها آمریکا مثبت خواهد بود.

کمی در مورد این دلایل توضیح دهید:

در درستی این ادعا دست کم 4 دلیل وجود دارد:

اول- وجود پدیدهای خطرناک بنام داعش که تهدیدی جدی برای جهان از جمله جمهوری اسلامی و آمریکاست، خواسته و یا ناخواسته به یک فرصت برای جمهوری اسلامی و غرب تبدیل شده است و کشورهای موصوف به موازات برخورد با این جریا ن مخرّب و ستیزه جو مایلند از این فرصت پیش آمده جهت کاهش فاصله های میان خود هم نهایت استفاده را ببرند.

بر این اساس حتی اگر دل نگرانیهای غرب نسبت به تهدیدات فرضی ناشی از دستیابی ایران به بمب هسته ای جدی هم باشد،بنظرمیرسد که این واقعیت را هم پذیرفته است که در حال حاضر همه این دغدغه ها ناظر به تهدیدات بالقوه ای است که بر پایه مفروضات واحتمالات استوار شده است اما «داعش»یک واقعیت وتهدید بالفعلی است که هم اکنون جهان را با یک خطرجدی مواجه ساخته است و با  روند ی که در پیش گرفته است حتی امکان دستیابی به بمب اتم را نیز داراست و دراینصورت هیچ چیز نمیتواند جلودار ایدئولوژی خصمانه و نابودگرانه این جریان خطرناک گردد.که همین امر و نقش سازنده ای که جمهوری اسلامی درمهار داعش میتواند داشته باشد،زمینه همگرائی و تفاهم میان غرب وایران را افزایش و شرایط را برای تعاملات سازنده بیش ازگذشته فراهم و یا دست کم اولویتهای استراتژیک غرب را دچار دگرگونی کرده است.

دوم-همگرائی هرچه بیشتر میان چین،روسیه و هندوستان با دارا بودن جمعیتی معادل 2.75 میلیارد نفر و برخورداری از قدرت خرید بالغ بر 24 تریلیون دلار و تعمیق فاصله و منافع میان آنها و آمریکا،دومین و یا مهمترین عاملی است

 که اکنون سیاستمداران آمریکائی را به تجدید نظر درسیاست خارجی خود در رابطه با جمهوری اسلامی واستفاده از ظرفیتهای این کشور در منطقه خاورمیانه بنفع خود کرده است.

سه-ایران در میان 57 کشور مسلمان جهان با مذهب و ترکیب جمعیتی خاص خود جزء نادرترین کشورهای مسلمانی است که مردمش نه تنها رویکرد خصمانه ای نسبت به مردم آمریکا ندارد بلکه منافع و مشترکات فروانی برای همگرائی و برقراری روابط دوستانه و مسالمت آمیز با  آنان  دارند و این همان واقعیتی است که کیسینجر این دیپلپمات کارکشته و وزیر خارجه اسبق آمریکا

را وادار میسازد تا از ایران بعنوان متحد طبیعی آمریکا یاد کند و همین واقعیتهاست که سبب میشود تا زمینه های همکاری میان ایران وآمریکا درعراق و افغانستان فراهم شود.

چهار-باتوجه به کاهش محبوبیت اوباما در میان مردم و در نتیجه شکست سنگین دموکرات ها در برابر جمهوری خواهان در انتخابات میان دوره ای سنای آمریکا،اوباما و حزب دموکرات آمریکا نیز بخوبی دریافته اند که اینبار نیز یک فرصت طلائی برای کاهش تنش میان آمریکا و جمهوری اسلامی و حل مساله هسته ای ایران فراهم شده است تا شکست دوران کارتر را جبران و در مقایسه با حزب رقیب موقعیت خود را میان شهروندان آمریکائی بهبود ببخشد.

آیا درصورت توافق و برداشتن تحریم ها، وضعیت اقتصادی مردم تغییری خواهد کرد یا خیر. تحلیلتان چیست؟

اگر منظورتان این است که پس از توافق معجزه ای رخ داده و بلافاصله مشکلات اقتصادی کشور همه برطرف خواهد شد، پاسخ منفی است و چنان که اشاره شد پس از حصول توافق ما شرایط و نقطه ای بازخواهیم گشت که در دولت خاتمی با آن مواجه بودیم. اما پرواضح است که دیگر همچون گذشته ناگزیر به فرصت سوزی و از دست دادن فرصت ها و صرف هزینه های هنگفت برای حفظ فضای تنش آلود و خنثی کردن اقدامات پیشگیرانه غرب در این ارتباط نخواهیم بود. مضافا بر اینکه با کاهش تدریجی دامنه تحریم ها امکان تدریجی دستیابی به دارائی های بلوکه شده هم فراهم و لاجرم شرایط اقتصادی دچار دگرگونی هائی خواهد شد.

منبع خبر : نویدآذربایجان

آچار سؤزلر : اکبر اعلمی نوید آذر,