هارای نیوز

خبری - تحلیلی

سردبیر نوید آذربایجان: آقایان! وحشت نكنید جامعه انسانی تفاوتهای زبانی و فرهنگی را زیبا می بیند

+0 به یه ن / بپسند
عیسی نظری؛ سردبیر نوید آذربایجان:
آقایان! وحشت نكنید جامعه انسانی تفاوتهای زبانی و فرهنگی را زیبا می بیند

هارای نیوز : برادران مركزگرا، ایراد و اشكال مراكز این است كه تلاش دارند،‌دیگران را كه سهمی حتی كوچك در آن امر رخداده دارند، نادیده بگیرند،‌آنها را از میان خود خارج كنند و حتی انگ بیرونی بزنند، در نتیجه تلاشگر داخلی را در میان یك فرهنگ – یك تفكر- یك میهن- یك سرزمین به بیرون هل بدهند، نادیده گرفتن ،همان سركوب كردن است.

فلسفه غرب برای استعمار انسان شرقی بعنوان جامعه مدرن یك چهارچوبهای ایدئولوژیك ساخته است و آنها را در اذهان ما  جا داده است. جان مایه امر مدرن،‌مركزیت است،‌بدون مركززدائی و نفی مركزی، شكل جامعه به مفهوم اجتماعی آن قوام نمی گیرد، چون تمامی اندیشه و تفكرات غربی بر ایده وجود مركز استوار شده است،‌در امر دین، مسیحیت مركز دین معنی شده و دیگر ادیان به عنوان حاشیه رقم خورده اند، ‌بدان جهت است كه امروز چون دین اسلام فارغ از هر نوع تفاوتی، خود را به عنوان یك دین مركزی معرفی می كند و یا احتمالا حاشیه ای بودن را برخود برازنده نمی داند،‌ تضاد غرب با دین اسلام آغاز می شود! در فلسفه هم همین است و در اقتصاد نیز چنین است تا زمانیكه امر حاشیه ای خود را از حاشیه نرهانده باشد،‌مشكلی پیش نمی آید،‌مشكل زمانی آغاز می شود كه كد گذاری مركز-حاشیه بهم زده می شود.

روشنفكران مركزی داخل كشور نیز چون بر اساس تفكر غرب آموزش دیده اند،‌چهارچوبه ایدئولوژیك مركزیت را در شان خود می دانند، بدین جهت آنها نیز كد گذاری مركز- حاشیه را بعنوان اصول خود پذیرفته اند، به همین علت است كه هر آنچه حاشیه ای باشد رای آنها غیر اصل است، خرده است .

ریزه است نمی تواند به عنوان یك اسم هویت جوئی كند! سمبل مركزی ایدئولوژیِ غربگرا، فرانسه نشد پاریس، در این كدگذاری خود فرانسه حواشی پاریس است، انگلستان حواشی لندن است، آنچه نماد یا سمبل مركزی ندارد،‌ قابلیت طرح هم ندارد،‌ این اصلی ترین فرمول و شاخه مركزیت است چه در اروپا و یا در آمركا و یا در داخل كشور، دانش آموختگان آنها باشد،‌فروغی و اطراف مركزی وی كه ظاهراً به آقای طباطبایی به ارث رسیده است. بر این مبنا اگر اندیشه ای بر این محور باشد،‌به ناف مركزیت پیوند زده می شود و اگر بر این محور قرار نگیرد، مردود است حتی فراتر از مردود بودن،‌نوعی اتهام و جرم است،‌حاشیه خرده فرهنگ است اگر هم فرهنگی باشد،‌حاشیه خرده زبان است اگر در حوزه زبان باشد، ‌حالا اگر فردی بنام ایكس در حاشیه است، هم محل تولدش وهم محل زندگی اش، ‌اما به زبان خود خرده زبان نمی گوید، حتی می گوید فرهنگ ،‌فرهنگ است خرده یا گنده ندارد،‌ زبان، زبان است آشنا یا بیگانه ندارد،‌ پدر پدر است دیگر شاه و گدا ندارد یعنی داشته باشد هم پدر است.

مركزگراها تحمل این اهانت بزرگ را ندارند،‌آخر چطور ممكن است ما در تهران او در خوی یا ماكو یا اهواز یا مثلاً مشهد یا ارومیه یكی باشیم؟ آنوقت پس حاشیه كجا می شود؟ نه آقا نمی شود این تجزیه طلب است می خواهد مملكت را درب و داغون كند،‌آقا مگر می شود، اصول پذیرفته ارسطو و افلاطون را خدشه دار كرد؟ برادر، مركز چه اشكالی دارد؟ چه گناهی مرتكب شده است، بگو درد اصلی تو چیه؟ آقای نشسته در حاشیه و طلبكار از مركز،‌بگو واقعا اشكال مركزیت در چیست؟

ایراد و اشكال مركزها یا مراكز چه پاریس باشد،‌ چه لندن و چه تهران بحث ما تئوری و نظری است،‌ این اسامی هم به عنوان مثال دكر شد یا می شود.

 برادران مركزگرا، ایراد و اشكال مراكز این است كه تلاش دارند،‌دیگران را كه سهمی حتی كوچك در آن امر رخداده دارند، نادیده بگیرند،‌آنها را از میان خود خارج كنند و حتی انگ بیرونی بزنند، در نتیجه تلاشگر داخلی را در میان یك فرهنگ – یك تفكر- یك میهن- یك سرزمین به بیرون هل بدهند، نادیده گرفتن ،همان سركوب كردن است،‌آنها را آنچنان به حاشیه می رانند كه بحث غیر یا دیگری ، بحث روز می شود یعنی من فرهنگی – من فكری – من اقتصادی- من كارگری- من ایرانی- من انسانی به ناچار حاشیه ای می شود.

 وقتی دین تو دین مسیح مركزی محسوب شود، ‌سایر ادیان غیر مركزی و حاشیه ای می شوند،‌وقتی زبان تو مركزی می شود و زبان من حاشیه ای، در آن موقع بحث این می شود كه آیا من بیگانه هستم یا ایرانی؟

هرچه فریاد بزنم آقا جان مگر نمی گویید دولت صفوی اولین دولت ایرانی است، بابای من سازنده و ایجاد كننده آن دولت بود. اما شما دیگر در موضع بالای مركز نشسته اید و من بیچاره باید سی یا چهل سال بخوانم تا بتوانم پایه های تفكر غربی مدرن را با استفاده از اندیشمندان پست مدرن آن تفكر اگر بتوانم سست بكنم تا فقط در مملكت خودم دارای نقش بشوم، بدین جهت مركزیت مطلق گرا،‌ خودنگر و خود بین جز ضرر و آسیب به مملكت نمی زند میلیون ها انسان را حاشیه ای می نماید، بدین جهت به دریدا روی می آوریم!

دریدا می گوید: تمام اندیشه ها و تفكرات غربی بر ایده ی وجود یك مركز استوار است،‌میل مركز برای تقابل و تضاد آخرینی با حاشیه و حواشی،‌آنها را منجمد و بیكار! می سازد، امروزه همچنانكه همه چیز در مركز جمع شده تا جاییكه خود مركز هم به خطر افتاده است،‌ترافیك و هوای آلوده نشان جمع شدن تمامی كارها و كارخانه ها در تهران است،‌همه به تهران می روند،‌چون همه چیز در تهران است و خدا شاهد است این خطركمی برای خود تهران هم نیست،.

آقایان مركزگراها!! ما هم ایرانی هستیم  و برای این مملكت جانفشانی كرده ایم،‌ حالا درست است كه من شهید نشده ام،‌اما دوستانم چون قنبری ها تكه پاره شده اند،‌باكریها شهید شده اند،‌آقایان مركز گرا! آقای ناسیونال رمانتیك طباطبایی !!تمامی ساكنان این مرز و بوم ایرانی هستند و انسان،‌افكار تولیدی غرب استعمارگر و حداقل استثمارگر شرقی اذهان شماها را كدگذاری یافته است.

‌دریدا می گوید: شالوده شكنی یك تاكتیك برای مركز زدایی است، راه برای خواندن،‌شیوه ای برای قرائت كه نخست ما را به یاد مركزیت یا مركزمندی عضو مركزی می اندازد،‌ سپس سعی می كند تا عضو حاشیه ای به مركز راه یابد و به صورت عضو برابر انسانی زندگی كنند،‌وقتی عضو حاشیه ای نه به عنوان حواشی، بلكه به عنوان انسان وارد معركه تفكر شود،‌دیگر سلسله مراتب از بین می رود،‌دیگر عضو یا شهر ممتاز معنی ندارد،‌جناب اندیشمند میراث دار فروغی و امثالهم،‌آقای طباطبایی!! در یك شهر بدون مركزیت،‌هیچگونه تضادی بین هویت های مردم وجود نخواهد داشت،‌چون معیار خرافه های باستانگرایانه نیست، ‌ایران و توران ساخته ی دانشمندان اجیر شده رضا شاهی هستند، میان این مردم هیچ تضادی وجود ندارد،‌ خانه پدری همان زبان مادری است و زبان مادری همان خانه پدری، وحشت نكنید، فرض هم آقای یونسی بتواند كاری انجام دهد، می خواهد ممتاز بازی دانشمندان غرب زده را بهم بزند،‌اگر بتواند. و اگر هم نتواند این مردم بیدار شده اند و روز به روز بیدارتر می شوند، انسان، انسان است چه در اورمیه و چه در تهران،‌وحشت نكنید جامعه انسانی تفاوت های زبانی یا فرهنگی را یك زیبایی می بیند و می داند! تا هفته دیگر خیر پیش.

منبع خبر : نوید آذربایجان - عیسی نظری