هارای نیوز

خبری - تحلیلی

گفتگوی نوید آذربایجان با اعلمی: بهبود روابط با غرب و ایجاد فضای سیاسی رویكرد جدید نظام

+0 به یه ن / بپسند
در گفتگوی صریح و بی پرده نویدآذربایجان با دكتر اكبر اعلمی نمتینده پیشین تبریز عنوان شد:بهبود روابط با غرب و ایجاد فضای سیاسی بیشتری برای تنفس آراد مرد
معتقدم شاكله تبریز كنونی از حیث سیاسی با تبریز دوران مشروطه و قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست و انتظارات امثال مرا تامین نمی كند اما همچنان این شهر را بالقوه سیاسی می دانم. . به بیان دیگر حتی اگر بپذیریم كه تبریز غیر سیاسی است درستتر آن است كه گفته شود تبریز را عامدانه و از طریق سركوب، انتصاب مقامات و مسئولان غیر سیاسی و امام جمعه و مدیران سیاسی و فرهنگی خاص، ایجاد اختناق در دانشگاه های تبریز، جلوگیری از تشكیل انجیوها و نهادهای مدنی تاثیرگذار و نظایر آن، غیرسیاسی كرده اند...

"او را بیشتر به استقلال رای، سلامت، صداقت، شجاعت و  صراحت لهجه‌اش می‌شناسند. همین صریح و بی‌پرده حرف زدنش است كه او را به یكی از منتقدان جدی صاحبان قدرت و بویژه دولت محمود احمدی‌نژاد تبدیل كرد؛ تا جایی‌كه در سال86  در دفتر حزب اعتماد ملی زنجان به‌شدت از دولت نهم انتقاد كرد و خواستار رای عدم كفایت به او شد. نام «اكبر اعلمی» شاید بیشتر به دلیل همین صراحت گویی‌هایش بود كه در سراسر كشور بر سر زبان‌ها افتاد. آن زمان كه از نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس بود و بار‌ها احمدی‌نژاد را به اقدامات غیرقانونی متهم كرد و گفت كه خودش به عنوان یك نماینده مجلس نمی‌داند صد‌ها میلیارد دلار در دولت نهم به كجا رفته است.

اما نطق های آتشین و دفاع جانانه او از حقوق مردم آذربایجان در دوران نمایندگی اش و بویژه در سال 85 و ارائه طرح برای اجرائی شدن اصل 15 قانون اساسی در مجلس و پیگیری مطالبات مردم آذربایجان و دهها سخنرانی  و مناظره های صریح و شفافش در دانشگاه های سراسر كشور و از جمله محافل و دانشگاه های آذربایجان او را به تنها سخنگوی شناخته شده مردم در نهادهای قدرت تبدیل كرد.

وی بعنوان نماینده تبریز در مجالس ششم و هفتم، دو بار طرح اجرایی كردن اصل 15 را هم به صحن مجلس برده و هر دو بار هم در مجلس اصلاحات و هم در مجلس اصولگرایان با رای منفی نمایندگان مواجه شد!

 البته او در جایی ضربه همین «سرخ بودن» زبانش را هم خورد. تا جایی‌كه به دلیل مطرح كردن رای عدم كفایت به احمدی‌نژاد، مثال قابل استیضاح بودن اعضای كابینه فرضی امام حسین (ع) را مطرح كرد كه با واكنش‌های تندی از جانب برخی گروه‌ها و شخصیت‌های اصولگرایی روبه‌رو شد كه سال‌ها به‌دنبال یافتن بهانه‌یی برای حذف او از مجلس بودند؛ این انتقاد‌ها تا جایی ادامه پیدا كرد كه حتی مدیرمسوول كیهان خواستار اخراج او از مجلس شد و در مطلبی نوشت كه اگر اعلمی توبه هم بكند شرایط ادامه نمایندگی را ندارد. اما او چندان به توصیه‌های شریعتمداری توجهی نداشت و از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبی بود كه در انتخابات نهمین و دهمین دوره ریاست‌جمهوری ثبت نام كرد و البته موفق نشد از شورای نگهبان تایید صلاحیت بگیرد.

اما به نظر می‌رسید كه اعلمی این رد صلاحیت را چندان به دل نگرفت و در20 اردیبهشت 1392 با شعار احیای شعار‌های فراموش شده نوفل لوشاتو، از جمله ضرورت بازگشت روحانیون به حوزه‌های علمیه در یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری نیز ثبت نام كرد و البته باز هم شورای نگهبان او را برای ریاست‌جمهوری تایید نكرد. او كه دانش‌آموخته 4 رشته حقوق، اقتصاد با گرایش بانكداری، اقتصاد بین‌الملل و اقتصاد انرژی است و علاوه بر سال‌ها نقش آفرینی در جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب كشور، سمت‌هایی مانند مسوولیت واحد سیاسی فرهنگی سپاه تهران، فرمانداری، معاونت ادارات كل امور انتظامی، بازرسی و دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی در وزارت كشور و مدیركل بازرسی بنیاد مستضعفان و جانبازان و مشاور سیاسی و اجتماعی سرپرست بنیاد، مشاور تحقیقات و پژوهش‌های فرهنگی بنیاد شهید، رییس هیات پذیرش و عضو هیات تحریریه روزنامه سلام و نمایندگی دوره‌های ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی، رییس گروه‌های دوستی پارلمانی ایران و انگلیس و ایران و آلمان و ریاست شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما را در كارنامه خود دارد و هم اكنون نیز ضمن اشتغال به امر وكالت 3-4 ماهی است كه برای بیان دیدگاه هایش بعضویت فیسبوك درآمده است. با اینكه اعلمی از گفتگو با رسانه های پرمخاطبی مانند بی بی سی و صدای امریكا خودداری می كند لیكن در پی تقاضای نوید آذربایجان برای انجام یك مصاحبه با خوشروئی از آن استقبال كرد تا از او درباره مسائل مختلف سوال كنیم؛ سوال‌هایی كه برای جواب دادن به آنها حوصله زیادی به خرج می‌دهد."

 

-دستاوردهای دولت روحانی در عرصه روابط بین الملل را چگونه ارزیابی می كنید؟

اگر كاهش تنش میان جمهوری اسلامی و آمریكا و كشورهای اروپائی و فاصله گرفتن از سیاست خارجی تهاجمی كه در دوران احمدی نژاد؛ "اتخاذ سیاست خارجی فعال و تاثیرگذار" و به معنای "طرح سوال و مطالبات بحق از جهان" خوانده می شد و تمایل به تجدید دیپلماسی دوران خاتمی، یك دستاورد تلقی شود، بنده این راهبرد را ناشی از تغییر رویكرد نظام می دانم كه قبل از تشكیل دولت روحانی و خارج از دولت احمدی نژاد با عنوان "دیپلماسی نرمش قهرمانانه" كلید خورده بود و دولت روحانی و دستگاه دیپلماسی كشورمان مجری آن است و آنرا باید ناشی از وقوف نظام به ناكارامدی سیاست خارجی تهاجمی و عوامل مختلفی دانست كه اقتصاد كشور را فلج كرده است.

-در سیاست داخلی چطور؟

سیاست داخلی هم متاثر از همین تغییر رویكرد است و نظام به این نتیجه رسیده است كه باید فضای بیشتری برای تنفس آزاد مردم ایجاد كند والّا اگر كمی دقت كنید متوجه خواهید شد كه احمدی نژاد هم بدلیل افزایش بلوغ سیاسی اش و پی بردن به بعضی از واقعیت ها و اینكه هاله نور، چاه جمكران و اتصال به عالم لاهوت دیگر كارساز نیست، دستكم در دوره دوم ریاست جمهوری اش و بویژه پس از حوادث سال 88، پی برده بود كه كسب شهرت بیشتر و محبوبیت در گرو تغییر رویكرد و فاصله گرفتن از واپسگری و واپسگرایان و میل به نوعی گلاسنوست و پیوستن به صف اصلاح طلبان است به همین سبب با گفتار و كردارش سعی می كرد كه حتی خود را یك گام جلوتر از اصلاح طلبان نشان دهد.

اكنون آقای روحانی با استفاده از این فرصتی كه برایش ایجاد شده همه اهتمام خود را صرف ترمیم روابط جمهوری اسلامی با دنیای غرب كرده است به این امید كه پس ازآشتی با غرب و در راس آن آمریكا مشكلات داخلی نیز برطرف خواهد شد.

از نظر بنده مذاكراتی كه فعلا با پوشش مذاكرات هسته ای در جریان است، برگ برنده و پاشنه آشیل دولت روحانی محسوب می شود، اگر این مذاكرات به نتیجه مطلوبی برسد، آثار روحی و روانی ناشی از آن و رضایتمندی مردم، باعث كارآمدی كلید وی و تضعیف جبهه مخالفین و منتقدینش و در نتیجه سكوی پرتاب روحانی به دور دوم ریاست جمهوری خواهد شد و در صورت شكست، باید با قبای ریاست جمهوری خداحافظی كند زیرا در آنصورت در بعد سیاست داخلی هم چیزی برای عرضه كردن نخواهد داشت.

-بنظر می رسد كه شما به موفقیت روحانی در بعد سیاست داخلی خیلی خوشبین نیستید

آقای روحانی نه سوابق روشن و قابل دفاعی در این زمینه دارد كه بتوان به آن دل بست، نه برنامه  شفاف و مشخصی و با این نیروهائی هم كه گرد او آمده اند از توان و استعداد لازم برای اعمال سیاست داخلی مطلوب كه بتواند در برابر اقتدارگرایان مقاومت كند برخوردار نیست.

اگر سوابق فكری و عملی ایشان را نادیده بگیریم، اكثریت قریب باتفاق كارگزاران و عناصری كه در دولت او مورد استفاده قرار گرفته اند یا به اردوگاه سیاسی‌ای تعلق دارند كه وضع موجود را برای مردم رقم زده است و در میان مردم به عنوان جناح راست و اصولگرا شناخته می شوند و یا مركب از افراد خنثی و ابن الوقتی است كه هیچگونه خط فكری مشخصی ندارند و متناسب با شرایط تغییر شكل و حالت می دهند. بنابراین چگونه می توان به راهبرد چنین لشگری امیدوار شد و یا به پشتوانه آن در برابر جبهه ای مملو از فساد و مشكلاتی كه در پیكره نظام رسوخ كرده و در آن نهادینه شده است فائق آمد!؟

-برخی می گویند كه  تبریز دیگر سیاسی نیست. ارزیابی شما در این باره چیست؟

سیاسی بودن و یا نبودن امری نسبی است و قضاوت صریح و قاطع در این خصوص تابع شرایط زمانی و مكانی است.

اگر سیاسی بودن را تنها در پیروی از جناح های سیاسی موجود و بیان مطالبات جناحی مرسوم در تهران خلاصه كنیم و یا با رویكردی مشابه، تبریز كنونی با تبریز دوران مشروطه و حتی تبریز دوران محمدرضا پهلوی و یا شهرهائی مانند تهران و اصفهان و رشت و گرگان مقایسه شود و همچنین اگر انتظاراتمان از تبریز معطوف به انتظارتی باشد كه از تبریز و پیشینه سیاسی و تاریخی آن و میزان تاثیرگذاری كه در گذشته در سیاست داخلی ایران داشته است، به تسامح می توان گفت كه تبریز كنونی غیر سیاسی است.

اما واقعیت این است كه ماهیت مطالبات سیاسی تبریز و آذربایجان بدلایل مختلفی دچار تغییر و دگردیسی شده است و به همین دلیل برای كسانی كه با چنین مطالباتی مانوس نیستند، سیاسی بودن تبریز چندان محسوس نیست.

لذا علیرغم اینكه من هم معتقدم شاكله تبریز كنونی از حیث سیاسی با تبریز دوران مشروطه و قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست و انتظارات امثال مرا تامین نمی كند اما همچنان این شهر را بالقوه سیاسی می دانم و بر این باورم پیشگام و جلودار نبودن آن در حوزه سیاست عملی و حتی نظری متاثر از عوامل مختلفی است كه بر آن تحمیل شده است. به بیان دیگر حتی اگر بپذیریم كه تبریز غیر سیاسی است درستتر آن است كه گفته شود تبریز را عامدانه و از طریق سركوب، انتصاب مقامات و مسئولان غیر سیاسی و امام جمعه و مدیران سیاسی و فرهنگی خاص، ایجاد اختناق در دانشگاه های تبریز، جلوگیری از تشكیل انجیوها و نهادهای مدنی تاثیرگذار و نظایر آن، غیرسیاسی كرده اند.

-  شما بعنوان نماینده  دوره های مجلس ششم و هفتم مردم تبریز،  دلواپسی های اصلی مردم آذربایجان دراین سالها را  در چه می دانید؟

بخشی از این دلواپسی ها با دغدغه های فراوانی كه ملت ایران دارند مشترك است اما چنان كه اشاره شد مطالبات مردم آذربایجان علیرغم مشتركاتی كه با سایر نقاط ایران دارد، در مواردی از حیث شكلی و ماهوی تاحدودی متفاوت با نقاط غیر ترك زبان است. در مجموع می توان گفت كه یكی از دغدغه ها و دلواپسی های مهم مردم این مناطق معطوف به استحاله زبان و فرهنگ و ادبیات بومی آن است كه در لوای اصول 15، 19 و 20 قانون اساسی بیان و پیگیری می شود.

دومین دغدغه ناظر به انتصاب مدیران سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ناتوان در این مناطق می باشد كه نه تنها قادر به تبدیل توان و استعدادهای بالقوه این مناطق به فعل نیستند بلكه زمینه به هدر دادن امكانات و استعدادهای موجود را فراهم می سازند.

دغدغه بعدی ناظر به بالا بودن نرخ بیكاری، مهاجرت معكوس و وجود تبعیض در بهره‏برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استانها و توزیع فعالیتهای اقتصادی میان استانها و مناطق مختلف كشور و همچنین عدم دسترسی به سرمایه و امكانات لازم به فراخور نیازها و استعداد رشد و توسعه آذربایجاناست كه البته این بخش از دل نگرانی هم با دغدغه های بسیاری از مردم مناطق كشورمان مشترك است.

سركوب مطالبات قانونی و مشروع مردم این مناطق و تلاش همه جانبه بر غیرسیاسی كردن مردم آن و نداشتن سخنگویان واقعی در نهادها و مراكز قدرت كه قادر به بیان و پیگیری مطالبات فراگیر آنها باشند را می توان از دیگر دغدغه های این خطه برشمرد.

- كسی نمی تواند منكر آسیب هایی كه احمدی نژاد به كشور در طول 8 سال زد باشد. در طول یك سال گذشته هواداران دكتر روحانی بیشتر بر روی این فسادها و كارهای نادرست ایشان برای اقنای سیاسی مردم تمركز كردند.این استراتژی تا چه زمانی می تواند برای دولت موثر باشد؟

سیاست نخ نما شده فرافكنی برای توجیه عملكرد خود و سرگرم كردن و بقول شما اقناع سیاسی مردم مختص دولت روحانی نیست و حادترین وجه آنرا در 8 سال حكمرانی دولت احمدی نژاد شاهد بودیم. از اینرو باتوجه به افزایش سطح آگاهی های مردم و رو به فزونی بودن مطالبات آنان، اكنون وقت عمل است و مردم انتظار دارند كه از این پس افق نگاه دولت روحانی بجای گذشته ها به آینده معطوف شده و در زندگی مردم گشایش های جدی رخ دهد.

- در هنگام انتخاب وزرا دولت دكتر روحانی، تمایل اصلاح طلبان برای در دست گرفتن وزارت خانه های آموزش و پرورش، علوم و فرهنگ و ارشاد بود؟ چرا تمایل اصلاح طلبان بیشتر بر روی این وزارت خانه ها متمركز بود؟

باتوجه به نوع رویكرد بنده نسبت به مقولاتی مانند اصلاحات و اصلاح طلبی، ابتدا باید اشاره كنم كه هیچ اصلاح طلب واقعی در میان وزرای دولت روحانی و حتی استانداران او حضور ندارد.

و اگر در زمان شكل گیری دولت روحانی اصلاح طلبان در پی در دست گرفتن وزارت خانه های مورد اشاره شما بوده اند، راهبردشان قابل دفاع می باشد زیرا اگر قرار به انجام اصلاحات در كشور باشد ابتدا باید بستر و مقدمات آن فراهم شود و وزرات خانه هائی مانند آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد، علوم و تحقیقات بعنوان دستگاه های فرهنگ ساز و متولی فرهنگ و كشور بعنوان سیاست داخلی از مهمترین جبهه هائی است كه باید در اختیار تحول خواهان و اصلاح گران جامعه قرار گیرد.

- اندیشه های ناسیونالیستی روز به روز در آذربایجان قوت و شدت بیشتری به خود می گیرد؟ به عنوان یك آذری و یك فعال سیاسی و اصلاح طلب  اولا دلایل این امر را چگونه ارزیابی می كنید؟

میل و گرایش به سمت اندیشه های ناسیونالیستی با رویكرد قومی و ملی و دلبستگی به سرزمین مادری و سمبل‌های تاریخی و ملی و سنت‌ها، آداب و رسوم آن، امری فطری و طبیعی است. نفی و نادیده گرفتن و سركوب چنین تمایلاتی سبب تشدید آن می شود. رویكردی كه قومیت ها و گرایشات قومی را یك تهدید فرض كرده و در مقام سركوب آن برمی آید خواسته و یا ناخواسته این تمایلات را شعله ورتر و سركوب شدگان را به واكنش وادار می سازد.

وجود تبعیض ها، برخوردهای تحقیرآمیز و اندیشه های افراطی كه همه تلاش خود را صرف یكدست كردن هویت و اسطوره سازی های تصنعی و هویت ستیزی های منطقه ای و قومی كرده اند یكی از مهمترین دلایل شدت گرفتن اندیشه های ناسیونالیستی در مناطقی مانند آذربایجان است.

- آذربایجان نمایندگان بسیاری در مجلس دارد، اما كمتر نماینده ای حتی حاضر به صحبت كردن درباره اصل 15 و 19 قانون اساسی است تا چه رسد به ارائه طرح به مجلس. دلیل این خودسانسوری را چه می دانید؟ آیا این نمایندگان اجرای این اصول را خواسته اصلی مردم نمی دانند یا دلایل دیگری برای این كار وجود دارد؟

این امر دستكم می تواند 4 دلیل داشته باشد:

اول-این كه نمایندگان كنونی در یك فرایند دموكراتیك و انتخابات رقابتی به مجلس راه نیافته اند تا بتوان گفت آنها نماینده واقعی مردم و برآیند و خواست و اراده آنها هستند و به مطالبات مردم كاملا واقفند.

دوم-نمایندگان حاضر با رویكرد حكومتی به مجلس راه یافته اند و بموجب قرارداد و توافق نانوشته ای، به ورود در حریم و قلمروی خارج از خواست و اراده حاكمیت و خصوصا نهادهای انتصابی نمی باشند.

سوم- ایندسته از نمایندگان واقعا به این تشخیص رسیده اند كه خواسته های مورد اشاره شما جزء خواسته های اصلی مردم نیست.

چهارم-می دانند كه خواسته های مزبور جزء مطالبات موكلینشان است اما به این مساله هم واقفند كه تامین نظر حاكمیت به تامین نظر موكلین ترجیح دارد و دلیلش هم فرجام كسانی است كه پیگیر حقوق ملت بودند لیكن با ردصلاحیت شدنشان نه تنها آب از آب تكان نخورد  بلكه نمایندگان مورد تائید حاكمیت بدون دغدغه در قدرت و مجلس باقی ماندند و بقول معروف سری كه درد نمی كند چرا باید دستمال بست!؟

- اخیرا فرهنگستان زبان فارسی صراحتا مخالفت خود را با تدریس زبانهای مادری را اعلام نموده است نظر شما در خصوص موضع گیریهای آنان چیست؟

ببینید بخش دوم اصل 15 قانون اساسی صراحتا بیان می دارد "... تدریس ادبیات آنها(صاحبان زبانهای محلی و قومی) در مدارس، در كنار زبان فارسی آزاد است."

واژگان مورد استفاده در قانون اساسی هر یك بار حقوقی خاص خود را دارا بوده و معطوف به مفاهیم حقوقی، عرفی و ادبی است.

برای پی بردن به مفهوم لغوی ادبیات می توان به لغت نامه دهخدا كه غنی ترین و معتبرترین مرجع مفهوم شناسی است مراجعه كرد. در دهخدا آمده است: ادبیات نام دانشی است كه در قدیم شامل علومی چون لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، قوانین و خط بوده است.

بر این اساس هرگونه مخالفت عملی و نظری با "تدریس ادبیات مدنظر واضعان قانون اساسی، به منزله مخالفت با میثاق ملی و نشانه عدم اعتقاد و التزام به قانون اساسی است و به موجب ماده 570 قانون مجازات اسلامی ، هر یك از مقامات و مأمورین نهادهای دولتی و حكومتی كه بر خلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب كند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم نماید مجرم محسوب و قابل پیگرد قضایی است.

بخش وسیعی از مخالفت ها با اجرائی شدن اصل 15 ناشی از این تفكر غلط است كه مخالفین قومیت ها و قسمت دوم اصل 15 را یك تهدید می دانند و نه یك فرصت و مادامیكه این رویكرد غلط اصلاح نشده نمی توان به اجرائی شدن كامل اصل 15 دل بست.

- محدودیت و وابستگی رسانه ها از سوی مراكز قدرت باعث پنهان ماندن نارسایی ها و سو استفاده كنندگان از قدرت می گردد؟ رسانه های مستقل تا چه اندازه در جلوگیری از رشد فساد در جامعه می تواند نقش ایفا كند؟

در پاسخ به این پرسش به گفتن این مطلب اكتفا می كنم كه اگر بنده در مقام تصمیم گیر اصلی این كشور بودم و برای جلوگیری از رشد فساد در جامعه، از میان انتخاب مطبوعات و رسانه های آزاد و دستگاه های نظارتی و مبارزه با فساد مثل سازمان بازرسی كل كشور و نظیر آن، به انتخاب یكی مخیر می شدم، بدون تردید دستگاه هائی مانند سازمان بازرسی كل كشور و كمیته های مبارزه با این و آنرا تعطیل و با استفاده از همه امكانات و فرصت های ایجاد شده، شرایطی را فراهم می كردم تا مطبوعات آزاد، متعهد و مستقل از باندهای قدرت تشكیل شده و آزادانه و بدون دغدغه به رسالت مطبوعاتی خود در رصد كردن اوضاع كشور و عملكرد مسئولان بپردازند.

- بنظر شما دریاچه اورمیه خشك شد یا خشكانده شد؟

اینكه دستهائی دركار بوده است تا این دریاچه عمدا خشكانده شود، توهمی بیش نیست و هامون در سیستان و بلوچستان هم كم و بیش گرفتار همین وضعیت است. اما در تحلیل و پسروی آب دریاچه ارومیه و شرایط اسفبار كنونی، عوامل مختلفی دخالت داشته اند، شرایط جوی، سوء تدبیر و مدیریت متولیان امر و دولت و نمایندگان مجلس از مهمترین عوامل پدید آمدن این وضعیت است.

بنابراین ضمن نفی هرگونه سوء نیت ارادی، می توان گفت كه در كنار عوامل جوی و طبیعی، بی كفایتی ها و ساخت و ساز سدها و نحوه بهره برداری از این دریاچه و آب آن مهمترین عواملی است كه به خشكیدن این دریاچه منجر شده است.

- آیا دریاچه اورمیه  با آن همه وعده و وعیدها نجات پیدا خواهد كرد یا ... ؟

بازگشت این دریاچه بحالت اولیه خود را بعید می دانم مگر اینكه خدا با افزایش نزولات جوی و آسمانی آنرا به ما بازگرداند اما با اتخاذ تدابیر لازم می توان این عروس و نگین سرخ آذربایجان را از مرگ حتمی نجات داد و این امر نیازمند عزم جدی دولت و ملت است.

- عزم مردم و مسئولان در آذربایجان شرقی برای احیا نگین فیروزه ای آذربایجان را چگونه ارزیابی می كنید؟

-عزم مردم برای نجات این دریاچه مثال زدنی است. اما در عمل هم باید برای بهبود وضعیت كنونی آن با دولت همكاری نمایند. مشروط بر اینكه دولت هم در این خصوص بجای شعار دادن به وظایف حاكمیتی خود عمل نماید.

- در دوره های گذشته نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودید كه صلاحیت شما توسط شورای نگهبان رد شدآیا در انتخابات آتی مجلس قصد كاندیداتوری را دارید؟

در گذشته بنده با شورای نگهبان و هیات های اجرائی منصوب دولت تقسیم مسئولیت كرده بودیم به این معنا كه مسئولیت كاندیدا شدن برای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس را من برعهده گرفته بودم و مسئولیت خطیر ردصلاحیت كردن اینجانب را هم شورای نگهبان و دولت. درحالیكه شورای نگهبان همچنان برای انجام مسئولیت خود و تداوم شرایط نامطلوب موجود از جمله فسادهای گسترده و اختلاس های چند میلیاردی به حفظ تركیب كنونی نهادهای قدرت از جمله مجلس همچنان مصمم می باشد، مجلس جای امثال بنده نیست!

منبع خبر : نویدآذربایجان