فولكلور (ادبیّات شفاهی مردم)
یازار : میرحسین دلدار بناب
دستاوردها و آفرینش های ذوقی و هنری و فكری و معنوی هر ملّتی كه از نسلهای گذشته سینه به سینه و دهان به دهان بطور شفاهی "آغیز ادبییاتی" منتقل شده است را فولكلور میگویند.
با مطالعهی فولكلور هر قومی میتوان به عمق احساسات و افكار و اندیشهها و باورهای آن قوم پی برد و فراز و نشیب زندگی مادّی و معنوی و تاریخی و سرگذشتش را بررسی و بازخوانی و بازسازی كرد.
كنكاش یك پژوهشگر مردم شناس در چند و چون فرهنگ شفاهی مردم كمتر از جستجو و كاوش یك گذشته پژوه و باستان شناس خبره در اعماق و زوایای یك اثر سترگ باستانی نیست.
اگر باستان شناس دانشمند در صدد است به مدد محسوسات نقبی به هزار توی ذهن و اندیشه و ذوق گذشتگان بزند، پژوهشگر مردم شناس نیز به كمك فرهنگ شفاهی باز مانده از پس هزاره ها به شناسایی ظرایف و طرایف ذوقی و ذهنی و خیالات دور و دراز و زیبایی شناسی و باریك بینی مردمان دیرزیسته ی روزگاران كهن می پردازد.
چه بسا كه حاصل تأمّل و تعمّق یك پژوهشگر مردم شناس بر روی واژه ای یا عبارتی یا مثلی و كنایه ای و از این قسم، نتیجه ی عظیم زیبایی شناختی و روان شناختی و انسان شناختی در بر داشته باشد.
یافتن یك عبارت و اصطلاح و ایماژ متروك یا رو به فراموشی، كمتر از یافتن یك عتیقه ی زیرخاكی گران سنگ نیست، چرا كه هر دو آیینه ی تمام نمای ذوق و هنر و احساس و اندیشه ی گذشتگان در گذشته است و حلقه ی ارتباط بین نسل حاضر با نیاكان دیر زیسته ی خویش می باشد.
با این نگرش، پژوهش های مردم شناختی در حوزه ی فولكلور اهمّیّتی چند برابر می یابد.
فرهنگ شفاهی هر ملّتی واكنش های دقیق و ظریف و جلوه گاه عظیم و درخشان خیالات باریك و ذوق های لطیف و اندیشه های عمیق آن ملّت است، در مواجهه با اتّفاقات و وقایع زندگانی در پهنه ی عظیمی به بلندای روزگار.
... در یك كلام ادبیّات شفاهی طومار بلندبالا و كارنامه ی مستند ذوق شناسی و معرفت شناسی و زیبایی شناسی و نگاه به جهان پیرامون و هستی شناسی و تبارنامه ی مردم هر قوم و ایل و عشیره و ملّتی است.
امروزه از دیدگاه صاحب نظران علم تاریخ، منقولات یكی از منابع بسیار مهم دستیابی به گذشتههای دور و تاریك هر ملّتی است.
منقولات آن دسته از آگاهیهای هر قومی است كه از پس لایههای هزار تو و حوادث روزگاران، خود را در قالبهای مختلف از جمله؛ داستان، افسانه، اسطوره، مثل، متل، چیستان، شعر، كنایه، استعاره، تمثیل، حكایت، لطیفه و... به زندگی امروز رسانده است و با دریغ باید گفت: كه عمدتاً مكتوب نشده است و در مقابله با عناصر فرهنگی امروزی به سرعت در حال نابودی و تغییر و تحوّل است.
عدم كتابت این گنجینههای ناب دو پیآمد تلخ دارد؛ یكی نابودی كامل كه با مرگ میراثدار این مواریث كه آن را به دیگران انتقال نداده است از بین می رود و دیگری تحریف و جابجایی و احیاناً تغییر عمدی بخش بسیار بزرگی از این مواریث ارزشمند می باشد.
علیرغم همهی این احوال چنان كه گفتهاند جلوی ضرر را از هر كجا بگیری سود كردهای باید جلوی این ضرر به جد گرفته شود و آن كتابت بقایای این مواریث سترگ و بیبدیل است.
حداقل سابقهی ادبیّات شفاهی را باید در دوران پیش از تاریخ جست كه هنوز خطّی اختراع نشده بود و آن به پنج هزار سال پیش بر میگردد و در دوران پس از پیدایش خط نیز تا هزاره های بعدی و نهایتا تا قبل از یك سده بیش به جرأت میتوان گفت كه بیش از 95درصد مردم از نعمت خط و ربط بیبهره بودند، لذا به ناچار داشتههایشان را در قالبهای رایج ادبیّات شفاهی به نسلهای بعدی انتقال دادهاند.
ادبیّات شفاهی هر سرزمینی آیینهی تمام نمای امیدها، آرزوها، احساسات، شادكامی ها، تلخكامی ها، سرگذشت ها، حرمانها و باورداشت های مردمان آن سرزمین است...